loading...
مجله سرگرمی تفریحی جذاب آنلاین
آخرین ارسال های انجمن
امیر بازدید : 583 دوشنبه 17 تیر 1392 نظرات (0)
تلویزیون میگه اگر در هفته ۱۹ ساعت از نت استفاده کنید معتاد هستید

به سلامتی خودمو خودت که دست معتادارو از پشت بستیمتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

امیر بازدید : 469 دوشنبه 17 تیر 1392 نظرات (0)
غضنفر داشته واسه بچش لالایی میخونده,بعد از نیم ساعت میگه چرا نمیخوابی عزیزم؟بچش میگه دو دقیقه زر نزنی خوابم میبرهتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید
امیر بازدید : 425 دوشنبه 17 تیر 1392 نظرات (0)

قدیما عشق اتوبوسی بود !

تو نیگا میکردی ، اون نیگا میکرد

تو نیگا میکردی ، اون نیگا میکرد

تو نیگا میکردی ، لامصب اون پیاده میشد!!

تو عین اوسکلا میموندی تو کف !!! تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

امیر بازدید : 555 دوشنبه 17 تیر 1392 نظرات (0)

به یک دانشجو گفتم fb دارین ؟

بـا اعتماد به نفس کامل گفت منظورتون bf هست دیگه ؟

الان به عمق سخن امام راحل پی می برم که فرمود

.

.

.

.

.

.

امید من به شما دبستانی هاست ! تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

امیر بازدید : 681 سه شنبه 11 تیر 1392 نظرات (0)

هیچوقت یادم نمیره یه بار معلممون یکی رو گرفت مث الاغ زد از کلاس انداخت بیرون بعدش پشیمون شد گفت آخه بچه ها شما چرا منو اذیت میکنید که مجبور شم بزنمتون ؟؟؟ شما مث بچه ی خودم میمونید ؛ حالا برید اون دوستتون رو که زدمش صدا کنید بیاد تو …
آقا پسره اومد تو ، معلمه بهش گفت چرا آخه اذیت میکنی ؟؟؟ چرا کاری میکنی که مجبور شم بزنمت ؟ چرا آخه ؟ ها ؟ چرا آخه ؟؟؟ یهو دوباره شروع کرد پسره رو زدن ، پسره سری دوم از سری اول بیشتر کتک خورد …
ما هم مونده بودیم بخندیم یا لخت شیم سینه بزنیم !



  عاغا من یه اعترافی بکنم ؛اعتراف میکنم تا وقتی که موبایل نداشتم جمله “هیشکی منو دوس نداره” رو درک نمیکردم ؛ حالا هروقت میرم سر گوشیم عمق این جمله رو میفهمم !


تو این دوره زمونه باید به بعضی از پسرا گفت خدایی دمت گرم که هنوز دست به ابروهات نزدی ! والااااااااا



ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﻮ ﻛﻪ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺧﻴﻠﻰ ﻗﺸﻨﮕﻪ ، ﺭﻧﮓ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺧﻴﻠﻰ ﻋﺠﻴﺒﻪ ، ﺍٓﺷﻐﺎﻻﺭﻭ ﻣﻴﺒﺮﻯ ﭘﺎﻳﻴﻦ ؟



بقیه ادامه مطلب

امیر بازدید : 463 سه شنبه 11 تیر 1392 نظرات (0)
یکی از فانتزیام...
  یکی از فانتزیام اینه که کنکور اول بشم بعد خبرنگارا بیان حمله کنن سمت من. بعدش تو ازدهام جمعیت محو شم برم پی کار خودم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فانتزیام اینه که تو افق پنهان شم
بعد فانتزیایی که میان. تو افق محوشن رو با دمپایی ابری انقد بزنم که
صدای گرگ دربیارن تو افق.......
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فـانـتزیام اینه کــه
کنترل تلویزیون خونمونو بردارم
بـرم دم این مغازه های صـوتی تصویری،
این تلویزیونایی کـه گـذاشتن پشت ویترینو خاموش کنم !
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فانتزیام اینه که توی یه پارک شلوغ شروع کنم به دویدن و همزمان با موبایلم بگم : لعنتیا تا من نگفتم هیچکس شلیک نکنه ،
کلی آدم بیگناه اینجا هست !
.
.
.
توهم در حد سراب های بیابان های ۱۵۰ درجه آمازون …
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ که ﺑﺎ مخاطب خاصم دعوا ﮐﻨﻢ ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺍﺯش ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭمو ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﻏﺮﻭﺏ ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﻣﯿﺸﻢ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺰﻧﻪ ﻟﻬﻢ ﮐﻨﻪ ﺑﻌﺪ مخاطب خاصم ﺑﺒﯿﻨﻪ و “ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ”(صدای کفششه!) ﺑﺪﻭﻭﻩ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﯿﺸﻢ ﺑﮕﻪ آه ﺧﺪﺍی ﻣﻦ ! ﺗﻮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻨﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺰﺍﺭﯼ … ﻣﻨﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺮﻩ و بعدش ﺩﻭﺗﺎ ﺳﺮﻓﻪ ﮐﻨﻢ و ﺑﻤﯿﺮﻡ … پسره ﻫﻢ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﮐﻨﻪ !!!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فانتزیام اینه که...
تو دانشگاه یکی از اساتید تهدیدم کنه ک بهت صفر میدم...
بعد منم در حضور همه برم جلوش سرمو بکوبم ب دیوار بگم...
منو از نمره میترسونی من زندگیمو باختم استاد...
برو از خدا بترس....
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
از فانتزیای اصلیم اینه که واسه یه سرماخوردگی ساده برم دکتر یهو بگن بیماری لاعلاج داری و فقط ۱ سال زنده میمونی ! منم ۱۱ماه با این راز تو سینم زندگی کنم تا اینکه یه روز که خیلی اطرافیان یا همکلاسیام اذیتم کردن این راز رو فاش کنم و همه تو بهت و حیرت به هم نگاه کنن و زبونشون بند بیاد … منم در همین حین صحنه رو به سمت نور افق ترک کنم و در نور محو بشم و هرچی صدام کنن و دنبالم بیان بهم نرسن و بقیه ی عمرشونو تو حسرت و غم و احساس عذاب زندگی کنن کصـافـطــا !!!
اخیرا هم به این شکل کاملش کردم :
بعد که ۱سال تموم شد به نحو عجیبی زنده بمونم و قیافه و هویتمو عوض کنم برم تو کلاس به عنوان یه شاگرد جدید بشینم که از خارج اومده ؛ بعد عذاب وجدانشونو ببینم حال کنم !
تخیل در حد جنگ ستارگان هندی
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فانتزیام اینه که وقتی یک ثانیه مونده مایکروویو زمانش تموم شه، خاموشش کنم!
اصلا احساس خنثی کردن بمب تو ثانیه آخر بهم دست میده!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از عجیبترین فانتزیامم اینه
واسه امتحانا درس بخونم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فانتزیامم اينه كه:
.
.
با لحن جدی و خسته
به یه دکتر بگم:
لطفا حاشیه نرو دکتر!!
بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم:
فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم؟؟
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
يكي از فانتزيام اينه كه وقتي يكي داره تو فانتزيش توي گرد غبار يا دود محو ميشه
از اون طرف دودا بگم پخخخخخخخخخخخخخخ بعد سكته ناقص بزنه بعد بميره
بعد منم تو چاهي كه از فرط خنده حفر كردم سقوط كنم
بعد اون دنيا يقمو بگيره از پل صراط پرتم كنه پائين!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فانتزیام اینه که سر جلسه امتحان بشیینم بعد با نگاه کردن به سوالات, پاینش بنویسم :
.
.
.
"مَردی نَبُوَد فتاده را پای زدن .. گر دست فتاده ای بگيری مَردی
بعد برگه رو تحویل بدم برم!!!

ما همچین آدمی هستیم....

امیر بازدید : 511 دوشنبه 10 تیر 1392 نظرات (3)
دوستان پرسیدن اگه استادی نمره پایین داد یا زیر 10 داد چیکار کنیم؟

بعله سوال جالبیه,یک عدد اسپری مشکی رنگ تهیه کنید...

شماره استادتون رو خیلی بزرگ با این عناوین روی دیوارهای مختلف بنویسید

1) تخلیه چاه فاضلاب با نازلترین قیمت 

2)آب حوض کشی....لوله باز کنی...خرید لاستیک دسته دوم....

3)نظافت منزل (شستن جوراب کثیف شما ارزانتر از همه جا)

4)پرستاری کودک(تعویض پوشک بچه در کمتر از 30 ثانیه)

5)قالی شویی دکتر ....(فامیلی استاد)دم عید بدرد میخوره

6)فلافل مخصوص استاد با سس ویژه و....
 

امیر بازدید : 423 جمعه 07 تیر 1392 نظرات (0)
اگه اعصابت ضعیفه نرو پایین
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بنگاه به نگاهم که نگاهم به نگاهت بنگاهد،گرنگاهت به نگاهم

 ننگاهد،آنقدربه نگاهت بنگاهم،که نگاهت به نگاهم بنگاهد 

امیر بازدید : 561 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)

facebook


مدرسه :

۲+۲=۴

تمرین خونه :

۴+۲*۸/۲

سوال امتحان

حمید ۵ سیب دارد ، او هفت دقیقه تا رسیدن قطار فرصت دارد

جرم خورشید را محاسبه کنید



امیر بازدید : 565 چهارشنبه 05 تیر 1392 نظرات (0)

Eterafate-Tanz

یه بار خونمون کلی مهمون اومده بود منو داداشمو دومادمونو خواهر زادم با مهمونامون نشسته بودیم من داشتم سر به سر خواهر زادم میزاشتتم ۴ سالشه

بهش میگفتم داییت مال من میگفت نه ماله منه
میگفتم بابات مال من گفت نه ماله منه
گفتم مامانت مال من من گفت نه مال خودمه

شاکی شدم گفتم پس چی مال من؟؟ با تعجب دورو برشو نیگا کرد چشش خورد به سطل آشغال گوشه اتاق بلند گفت آهان سطل آشغال مال تو!!!! ملتی داشتن این ماجرارو نیگا میکردن یهو منفجر شدن از خنده حالا منو میگی بدتر از همشون میخندم ” بچیکه ۴ سالشه آبرومونو برد


خيليه باور كنيد بريد ادامه مطلب فقط بخنيدد و حال كنيد

تعداد صفحات : 12

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3166
  • کل نظرات : 861
  • افراد آنلاین : 255
  • تعداد اعضا : 2212
  • آی پی امروز : 470
  • آی پی دیروز : 591
  • بازدید امروز : 94,817
  • باردید دیروز : 152,522
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 933,178
  • بازدید ماه : 933,178
  • بازدید سال : 1,921,732
  • بازدید کلی : 15,200,853
  • کدهای اختصاصی