چکه چکه می چکم
پشت دیوار سکوت
من دارم تموم میشم
توی خواب ملکوت
می خواستم شیشه شب
با نگاهم بشکنه
اما دیدم سرنوشت
منو اتیش میزنه
من مثل یه شمع مجروح
خم شدم میون بن بست
ذره ذره شعله ور شد تن این تنها ترین دست
می خواستم یه قصه باشم
قصه ی ساختن و سوختن
توی بهت شب و دیوار
لب رو از گلایه دوختن
چکه چکه می چکم
پشت دیوار سکوت.....
___________________
ممنون از يوسف عزيز به خاطر ارسال اين پيام
موفق باشيد