ولادت حضرت ابوالفضل و روز جانباز رو به همه جانبازان عزیــــز
تبریک میگم
مشک را که پر آب کرد ، از خوشحالی حتی حواسش نبود دستانش را بریده اند …
بعد از ریخته شدن آب هم آنقدر ناراحت بود که باز فرصت نکرد سراغی بگیرد از بازوانش …
فقط وقتی حسین آمد بالای سرش ، میخواست دست به سینه سلام دهد
که تازه فهمید دستانش نیستند !