loading...
مجله سرگرمی تفریحی جذاب آنلاین
آخرین ارسال های انجمن
امیر بازدید : 1221 یکشنبه 23 تیر 1392 نظرات (2)

1392/04/18 مربوط به


تعداد پیامک های فروردین ماه: 110019

تعداد پیامک های اردیبهشت ماه تا این لحظه: 72,125

پریسا نوری از محمودآباد: آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خردشدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، دستانت را به سوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟ هم پروازی، برای پرواز به سوی خدا باید حواست را جمع کنی. بیایید بیشتر مراقب رفتارهایمان باشیم.

فرشته دلاکه از بیرجند: آقا حافظ، ماهی که غرق نمی شه و این معما بدون حل معادله ریاضی به جواب می رسید.

اینم اسامی تعدادی از پاسخ دهندگان معترض به معمای آسون آقا حافظ از بین 2111 نفر پاسخ دهنده پروازی:

مبینا از انار، هانیه از ارسنجان، سمیرا از جیرفت، شکرانه- 20ساله از فریدن، ساناز رضایی- 18ساله، مریم مهدوی از تبریز، فاطمه-۲۰ ساله از بیرجند، نسیم از دره شهر، فائزه_17ساله از ابهر، مینا رضایی از شهریار، مریم- 20ساله، عاطفه احمدی از بندرترکمن، فاطمه از بم، شیما- 15ساله از فارس، معصومه صفایی از مشهد، مریم- 17ساله از کرمانشاه، شیوا- ۱۸ساله از اصفهان، فاطمه از بوشهر، سهیلا از اقبالیه، فروغ فرامرزی از کوهرنگ، رویا- ۱۹ ساله از ماهشهر، زهره از قرچک، مریم- ۱۸ساله از شیراز، شادی طاهری از ابهر، عاطفه سرچاهى از نیشابور، وجیهه- 23 ساله، سمیرا- 15ساله، حدیث از خوزستان، پریسا از بندرعباس، نیلوفر از سرپلذهاب، آیلار محمدى از امیدیه- خوزستان، فرشته علیزاده- 17ساله از مشهد، عاطفه- 20ساله از اردکان فارس و... .

زهرا- 20ساله از زنجان: اعتراف می کنم وقتی که معمای آقا حافظ رو خوندم، نشستم حساب کردم که چند تا ماهی غرق نشدن، بعد به شوهرم میگم یه معما میگم ببینم ریاضیت در چه حده؟ وقتی خوندن معما تموم شد، دیدم شوهرم همینجوری داره نگاهم می کنه، بعد به من میگه تو حیفی واقعا!! استعدادت داره تلف می شه!!! من...!شوهرم...!جامعه نخبگان!

فانتزی من اینه که...

بیتا- 18 ساله از بافت کرمان: فانتزی من اینه که بین سیاره زمین و مریخ اتوبان بسازن.

مریم صالحی- 20ساله از رامهرمز: فانتزی من اینه که سال و روز و دلیل مردنم رو بدونم؛ یعنی می شه؟!!

نسترن- 16ساله: فانتزی من اینه که یه روزی برسه که من یه بچه داشته باشم و وقتی 14سالش شد، بهش باشگاه پرواز رو معرفی کنم، خدایا یعنی می شه؟!

آرزو- 21 ساله از تبریز: فانتزی من اینه که کل ایران را بگردم .

خاطره: فانتزی من اینه که درخت بستنی داشته باشیم، بعد من هر چی خواستم بستنی بچینم و بخورم.

سارا رفعتی(یه دل نازک): فانتزی من اینه که خدا یه دل بهم بده كه پر بهانه ترین بهانه ی دنیا هم، منو غمگین نكنه!

فاطمه از زاهدان: یه چی بگم... بچه ها اگه روی نوشابه نمی نوشتن "خنک بنوشید"، من می جوشوندمش بعد می خوردم. آخه چی فکر می کنن راجع به ما؟!!

و اما نوبتی هم باشه نوبت جواب فانتزی هاست...

شکوفه از کرمانشاه(شهرک تعاون): بچه ها می خواستم بهتون بگم که تعداد هم پروازی هامون خیلی از اینا بیشتره ها. خیلیا هستن که حوصله پیامک دادن ندارن (چون مسئول باشگاه بدجوری تو ذوقشون زده!) ولی همیشه باشگاه رو می خونن. یکیش خود من... دم همه بچه های بامعرفت گرم که با پیامکاشون دل مسئول باشگاه رو شاد و امیدوار می کنن. پس لطفا اگه زحمتی نیست حتما به باشگاه پیامک بده تا باشگاهمون آمارش جهانی بشه.

گلی از تاکستان: فائزه خانوم گفته فانتزی من اینه که یه شرکت تولید آبمیوه، آب چاقاله تولید کنه!!! خواهر گلم، به جای این همه هزینه و انتظار خودت یه مشت چاقاله بادومو بنداز توی آبمیوه گیری، نوش جان کن. جان من اینم شد فانتزی؟!

سمانه نیری -17 ساله از تهران: گلناز خانم، فکر کنم کسایی که می تونن برن مریخ شرایط خاصی دارن؛ کاش از بین هم پروازی ها اگه کسی می دونه شرایطش چیه به ما هم بگه.

مریم از تهران: طاهره خانم کدوم روزای طلایی؟ مگه پرسپولیس روز طلایی هم داشته؟

فاطمه نصیری: دقیقا منم همین مشكل رو دارم آقا احمد، ولی چه كنیم باید كشتی گرفت با كنترل تا بره صفحه ی بعدی! ولی دقت كردین می ارزه؛ آخه خیلی مطالب جالبی داره. غصه نخورین، دنیا رو به پیشرفته. دوستت دارم باشگاه پرواز.

کوثر- ۱۷ساله از کرمانشاه: آقا حامد، بخشی از وصیت نامه مرحوم حسین پناهی : کسانی که زیر تابوت من را می گیرند باید هم قد باشند، لطفا به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانید، انگشت های مرا به طور رایگان دراختیار اداره انگشت نگاری قرار دهید، روح مرا کالبد شکافی کنید من به آن مشکوکم، قبر مرا قدری بزرگتر بکنید چون آرزوهای زیادی را با خود به گور می برم .

شیوا از مریوان- شهرک فرهنگیان: باشگاه، معامله فسخ شد... درقبال دنیا یک صفحه ات را می خواستند... ندادم.

سوتی بیار، یه کباب از ما طلبکار شو...

فاطمه لطیفی- 19 ساله از کوهدشت: سوتی دارم درحد لیگ دسته اول... مامان بزرگم داشت از خاطره هاش می گفت برامون، گفتش که قدیما وقتی که روستا زندگی می کردیم، تلویزیون نداشتیم و یه بار که اومدیم شهر خونه داداشم، داشت اخبار می داد که مجری سلام کرد؛ منم فوری رفتم بیرون، به دادشم هم گفتم: تا این مرد غریبه تو این خونه باشه من اینجا نمی مونم. فدات بشم مادرجون.

نسیم از یزد: یه سوتی دیگه... آبجی سکینه، نکنه اونی که لکنت داره خودت بودی آخه گفتی (امضا کسی که لکنت زبان دارده) دارده یا داره؟؟!!

زهرا مهدیانی از اصفهان: سوتی دوست ما رو داشته باشین... سرکلاس دوستم بطری آب آورده بود، رفت زیر میز تا آب بخوره، بغل دستیم خواست خودشیرینی کنه، بلند گفت: خانم اجازه! بوی آب میاد. من...! دوستم....! معلم...!بچه ها!!

فاطمه از ملایر: سوتی دوست ما رو داشته باش... دبیر داشت نسبتهای مثلثاتی رو درس میداد، واسه تانژانت نود درجه علامت بی نهایتو کشید. یهو یکی از دوستام با تعجب پرسید:خانم اون ماهی دیگه چیه ؟!

مریم نوشانی از اصفهان: آخه مینا خانم، یعنی سوتی تا این اندازه! خواهر گلم، خراسان رو به سه قسمت تقسیم کردن نه مشهد رو، مشهد یکی از شهرهای خراسان رضوی هستش که جمعیت زیادی هم داره.

هاجر از مراغه: سلام بچه ها، آخه سوتی تا چه حد! من تا یه هفته پیش فکر می کردم کولر گازی با گاز کار می کنه!!! به نظرتون با این وجود امیدی هست بهم؟!

سامیه از کرمان: سلام بچه ها. سوتی آقا رضای 23ساله از تهران رو داشته باشید... مخصوصأ رو نوشته مخصوصن. خسته نیاشین!

زهرا ابراهیم پور : از اون موقعی که اسمم رو تو صفحه ی اسامی کسانی که جواب درست معما رو فرستادن، دیدم تازه به حقیقت وجود بچه ها و باشگاه پرواز پی بردم و یه عالمه هم خوشحالم. باشگاه دیدی چقدر قانعم؟!

و اما جملات امضا دار...

فاطمه- 14ساله از بروجرد: کوه به کوه نمی رسه، تلفنی حالشو می پرسه (امضاء مخابرات شهر).

معصومه فلاح از روستای لک لک-شهرستان اسدآباد: آنکه که رفته است برمی گردد(امضاء: هیئت کفتربازان).

سوگند- 18ساله از مشهد: باشگاه به اندازه تمام قدم هایم دوست دارم (امضا: یه فلج مادرزاد)

سمانه امیر فولادی: پیامکم تو باشگاه تار عنکبوبت بسته(امضا: طرح خجالت دادن بعضیا) .

فاطمه موسیوند از همدان: دوست عزیز، خیلی مایلم دعوت شما را بپذیرم و به زندگیتان بیایم؛ اما متأسفانه نمی توانم. لطفا" برنامه های خود را به خاطر من تغییر ندهید! (با احترام فراوان، امضا: شانس)

طاهره از بابل: دلهای شکسته ی همه ی شما را خریدارم(امضا: خداوند(.

فرشته- ۱۹ساله از تهران: نانوا هم جوش شیرین می زند، بیچاره فرهاد!! (امضا:فرهاد)

سارا- 16ساله از کرمانشاه: فردا پیامکم چاپ می شه. آره حتما چاپ می شه. یعنی منم پروازی می شم (امضا: افسرده ی پروازی).

عاطفه: ما از این که الگوی بچه ها هستیم، خوشحالیم. (امضا: جمعی از بچه های مردم).

فاطمه- 21ساله (مامان سبحان): دارم باشگاه پرواز رو می خونم، رسیدم به صفحه 713پیامک آقای سیاوش تقی زاده(تو تاکسی درو دوباره بسته بود و...)؛ از بس خندیدم پسر 11ماهم از خنده های من خنده اش گرفته. هر چی من بیشتر می خندم پسرم هم بلندتر قهقهه میزنه. راستی از بس خندیدم یادم رفت سلام کنم. سلاااام.

اندراحوالات من و کادوی روز معلم:

بهناز- 22ساله از یاسوج: تا اونجایی که یادمه منو 2 تا از خواهرام و داداشم همیشه واسه روز معلم قندون کادو می بردیم. یادش بخیر.

فریبا- 28 ساله از شهریار: یادمه بچه که بودم روز معلم میل بافتنی پیچیدم لای روزنامه و به عنوان کادو دادم به معلم خوبم که جا داره همینجا ازش بابت همه محبتهاش تشکر کنم.

یه هم باشگاهی- دخترونه: در دوران مدرسه اون موقع روستای ما فقط یه مغازه داشت که ما هم همگی رفتیم هر کدوم یه دونه خودکار واسه معلممون گرفتیم و بهش هدیه دادیم؛ حدود هفتاد تا بود!! اونم خودکارها رو آورد و دونه ای بیست تومان به بچه ها فروخت!

سمیرا بسطامی: من اصلا کادو نمی دادم! دلیلم هم این بود که چرا اون ها روز دانش آموز به ما کادو نمیدن! ولی یه بار به اصرار بابام جوراب بردم.

اینم پیامک های طرفداران مجله زیبا و وزین آفتابگردون... پرسش آفتابگردون:

ندا آزادی از کرمانشاه: به نظر من بچه هایی که در طول سال درس بخونن دیگه مشکلی ندارن.

زهرا از تبریز، خاروانا: من همیشه اول درس های سخت رو می خونم و یاد می گیریم و درس های آسان را در آخر می خونم و همیشه بهترین نمره را می گیرم.

سرور ساعدى از سنندج: یه بار امتحان تاریخ معمارى داشتم و فقط یه نصف روز وقت داشتم، واسه نهار رفتیم مهمونى و عصر برگشتیم، منم سرماخورده بودم و گلودرد داشتم و با دهان بسته درس مى خوندم، تا نصف شب درس خوندم و فرداش خیلى خوب سوالا رو جواب داذم و بیست گرفتم. ما اینیم دیگه!!

مریم-20 ساله از شهر ری: لنگه های چوبی درب حیاطمان؛ گر چه کهنه اند و جیرجیر می کنند؛ ولی خوش به حالشان که لنگه ی هم اند.

غزاله-32ساله از تهران: بازگویی تجربه یه هم پروازی باتجربه... پروازی ها، اگه دوست دارین تو زندگیتون موفق باشین، برای آینده تون هدف تعیین کنین. هیچ وقت هم به کمتر از اون هدف رضایت ندین. درک کنین که افراد دیگه ای تو دنیا وجود دارن، با مشکلات خیلی بزرگتر از مشکلات شما. قدر نعمت ها و خوشی های خوب زندگیتون رو بدونین. و به خاطر اوقاتی که با خانوادتون دارین، از خدا سپاسگزار باشین. زمان بیشتری رو با خانواده و دوستانتون سپری کنین. ارزش چیزهای ساده رو تو زندگی بفهمین و گرفتار مادیات نشین. ساده زندگی کنین، خودتون باشین و خوشبخت.

عسل-18 ساله از مریوان: مامان بزرگم نذر کرده بود دانشگاه قبول بشم 30 جزء قرآن رو بخونه، من دانشگاه قبول شدم 2 جزء بیشتر نخوند؛ بهش میگم: عزیز فقط 2 جزء خوندی که؟!! اونم میگه : اون رشته ای که تو قبول شدی 2 جزئشم زیادیه!!!

مهسا- 20ساله: شیرین خانم، حرفت جالب بود ولی باید فامیلی همسرت صالح باشه، نه خودت!

محدثه از قم: یه باهوش کارخونه ی سوسیس کالباس میزنه، رو بسته بندی محصولاتش می نویسه : تهیه شده از گاو تازه !!!

زهرا چنگیزی- ۱۵ساله: زینب خانم، کما با مرگ مغزی فرق داره! فرقش هم اینه که اگه کسی تو کما باشه، امکان ۵۰ درصدی برای بازگشتش وجود داره! واما مرگ مغزی... مغز که فرمانده ی تمام بدنه، وقتی هم کسی مرگ مغزی می شه یعنی مغزش آسیب دیده و دیگه مغز قدرت فرمان دادن توی هیچ عملی رو نداره و فرد هم به هیچ عنوان راه بازگشتی براش نیست! البته فرق بین کما و مرگ مغزی رو نمی شه از روی ظاهر تشخیص داد!

شیرین-21 ساله از کرج: اگر... اگر گناه وزن داشت؛ هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد، خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله می کردند، و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم...! یا ستارالعیوب، خودت ما را ببخش و بیامرز.

سارا_ 18ساله از کرج: اعتراف... یادمه بچه که بودم ته قلک پلاستیکیمو با چاقو می بریدم، بابام که بهم پول می داد مینداختم تو قلک، نیم ساعت بعدش می رفتم پول رو از ته قلکه برمی داشتم و باهاش قاقا لی لی می خریدم و یواشکی می خوردم. بله آقا طاها، من از بچگی همچین عادت پس اندازی داشتم!

سعیده از قم(فاطمیه): آقا طاها، منم مثل شما بودم اما از وقتی که آمار پولایی رو که میندازم تو قلکو دارم، مشکلم حل شده.

سودابه-20 ساله از تهران: اینم یه مطلب علمی برای فرهیختگان باشگاه... آیا می دانید چرا به لوله ای که آب از آن خارج می شود می گوییم "شیر"؟ در سال های دور ایران؛ تنها دو شهر بیرجند و تبریز آب لوله کشی داشتند. و در کلان شهری مثل تهران مردم از آب چاه که تمیز و سالم نبود، استفاده می کردند. در شهر تهران تنها سه قنات وجود داشت که آن هم متعلق به سه سرمایه دار تهرانی بود. یکی از این قنات ها که به سرچشمه معروف بود (و هست) متعلق به سرمایه داری بود که بچه دار نمی شد. او نذر کرد اگر بچه دار شود؛ برای تهرانیان آب لوله کشی فراهم کند. پس از مدتی بچه دار شد و برای ادای نذرش به اتریش رفت تا مهندسانی را از آنجا برای لوله کشی آب بیاورد. در هر کشوری حیوانی که برای آنها مقدس است را بر سر خروجی آب می گذاشتند. مثلا در فرانسه سر خروس استفاده می کنند. او دید در اتریش، هر جا خروجی آب است؛ سر شیر هست. پس بر سرچشمه آب که برای مردم فراهم کرد، سر شیری گذاشت. و مردم هروقت برای برداشتن آب به آنجا می رفتند و می گفتند: رفتیم از سر شیر آب آوردیم! جالب بود بچه ها؟

مهسا-16ساله: آقایی که پرسیدین بختک وجود داره یا نه؟ بختک یا همون شبه که اسم پزشکیش "فلج خوابه"، به علت فشارهای روحی و استرس هایی که در طول روز برای فرد ایجاد می شه و یا سنگینی معده، به وجود میاد و باعث می شه تا هنگام خواب دست و پامون سست بشن یا در خواب احساس خفگی کنیم.

حمیده-19 ساله از کاشان: کـالــری چیست؟ موجودی مردم آزار کـه شبانه به کمد لباسهــا حمله می کند و از هـر طرف لباس درز گرفته و آنـرا تنگ می کند! ای موجود بی خاصیت!

زهرا: یه سوال... چرا وقتی یکی خونه میخره ما واسش کادو می بریم ولی وقتی یکی ماشین میخره، اون باید شیرینی بده؟!

یه نفر (دخترونه): یه سوال... چه جوری می شه عادت ناخن جویدن رو ترک کرد؟ خواهش می کنم کمکم کنید.

سپیده: یه سوال... قبل از امتحان چه خواراکی هایی و یا چه غذاهایی مصرف کنیم تا برامون خوب باشه؟

*******************************************

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط ترانه در تاریخ 1392/11/12 و 18:37 دقیقه ارسال شده است

جالب
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ب
.
.
.
.
.
و
.
.
.
.
.
د
:شکلک
پاسخ : خواهش :d

این نظر توسط تربچه در تاریخ 1392/09/03 و 15:09 دقیقه ارسال شده است

سلام من همتونودوست دارم براتون ارزی خوشبختی میکنم هم پررررررررررررررررررررروازی های خوبم.
پاسخ : سلام ..!

ممنونم كه برامون نظر گذاشتي

بازم بيا

باي


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3166
  • کل نظرات : 861
  • افراد آنلاین : 253
  • تعداد اعضا : 2212
  • آی پی امروز : 610
  • آی پی دیروز : 442
  • بازدید امروز : 147,912
  • باردید دیروز : 145,039
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 532,464
  • بازدید ماه : 532,464
  • بازدید سال : 1,521,018
  • بازدید کلی : 14,800,139
  • کدهای اختصاصی