loading...
مجله سرگرمی تفریحی جذاب آنلاین
آخرین ارسال های انجمن
امیر بازدید : 981 یکشنبه 23 تیر 1392 نظرات (0)

1392/04/18 مربوط به


وحید-20 ساله از اسلامشهر: خــــدایا دلم هوس یک راز و نیاز دو نفره کرده است ...فقط من باشم و تو


 

امیرحسین محمودیان از قم: آقا حافظ ماهی ها که غرق نمی شوند!

 

اینم اسامی تعدادی از پاسخ دهندگان معترض به معمای آسون آقا حافظ از بین 2111 نفر پاسخ دهنده پروازی:

حسین سعادتى طلب از روستاى سرچاه، عرفان از ایلام، میثم- 18 ساله، حسین سخا، محمد غفاری نسب از تهران، حامد- ۱۹ساله از آمل، محسن- 22 ساله از اصفهان، امید طیبی از بهبهان، میلاد حسین زاده از مشهد، پیمان یوسف زاده از شهرری، امیرمحمد ورمزیار از تویسرکان، علیرضا احمدى از گچساران، محمد مالمیر-18ساله، علی _15ساله، حسین از لاهیجان، ابوالفضل محبت خالان- 20 ساله از پارس آباد مغان، میثم بایرامی- ۲۲ ساله از میاندوآب، امیرسلیمان پور از حصارک، علی حسینی، پوریا سدیدی از آزادشهر و... .

 

صادق میرظهیری از همدان: ما دیوارای خونمون نازکه صدای طبقه پایین میاد بالا !! امروز ظهر همسایمون 3 - 4 تا عطسه کرد پشت هم ، داد زدم عافیت باشه ! یهو صداش اومد میگه : نوکــــــــــــــــــرم!

فانتزی من اینه که...

فرهاد- 18 ساله از شیراز: فانتزی من اینه که یه روز مسئول باشگاه پرواز همه ی بچه های باشگاه رو دعوت به یه پرس کباب کنه، اونوقت ما همه همدیگرو می بینیم. وای چه روزی می شه اون روز! البته یه کمی تخیلی بود ببخشید بچه ها.

میثم بچه اقلیدفارس: فانتزی من اینه که یه روز ازخواب بیدار شم یه راست برم سمت تلوزیون و بزنم پسرونه، ببینم نوشته: "میثم بچه اقلید فارس"، اسممو ببینم و کلی ذوق کنم!!!

 

ناصر- 19ساله از نیشابور: فانتزی من اینه که بخش پسرونه و دخترونه رو جاهاشونو با هم عوض کنند تا داداش سحر خانوم فکر نکنه بخش پسرونه هم مثل دخترونه خسته کننده است!

 

محمدرضا ملک زاده-16ساله از کرمانشاه: سلام هم پروازیا... دیروز داشتم باشگاه رو می خوندم که دیدم دو تا پشه روی صفحه ی تلویزیون سه ثانیه یه باربه من نگاه می کنن، رفتم جلوی گفتم: چی شده؟ گفتن: مرد حسابی صفحه رو عوض کن دیگه!! این صفحه رو خوندیم. من...! پشه ها...! پیشرفت ارتباطات...! بقال سرکوچه...! اهالی سیاره ی مریخ...!

ابوالفضل- 20 ساله از ساری: بچه ها یه خبر جالب؛ آیا می دونید طبق اعلام سازمان ثبت احوال کشور، اسامی: امیرعلی، ابوالفضل، امیرحسین، محمد طاها، محمد، علی، امیرمحمد، حسین‌، مهدی و محمد‌مهدی به ترتیب 10 اسم اول برای  آقا پسرا و فاطمه، زهرا، نازنین‌زهرا، زینب، یسناء، ریحانه، هستی، ستایش، سنا و مریم  هم10 نام اول برای دختر خانوماست؟!  

 

و اما نوبتی هم باشه نوبت جواب فانتزی هاست...

سینا- 18ساله از کرمانشاه: بچه ها توجه کردید چند ماهه تعداد پیامک های باشگاه مقدار ثابتی در هرماه داره. من واسه شیش ماه رو یادداشت کردم. لطفا بین رفقاتون بیشتر تبلیغ کنین، باشگاه لطفا درج کن که مسئله مرگ و زندگیه.

نیما از تهران: باسلام، درجواب فانتزی طاهره خانم باید بگم که شما هیچ وقت به فانتزیتون نمی رسید چون پرسپولیس اصلا روزای طلایی نداشته که بخواد برگرده!!!  فقط روزای سیاه بوده، نمونه اش همین یکشنبه.

 

جلال از مشهد: آهای اونایی که دوست دارین از معلماتون سوال سرکاری بپرسین، فقط یه سوال از اونا بپرسن: این حبابهایی که از جوشیدن آب درست می شن از کجا میان؟  البته خودتون زیاد به مغزتون فشار نیارین که مختون پیچ تو پیچ می شه.

سوتی بیار، یه کباب از ما طلبکار شو...

مهصن عز حمدان: من امروظ رفطیم خونه عموم شیر آب روشن بود ما رفتم بصتمش. چیه بابا چشاتو گرد کردی که سوتی ازم بگیری!! کیف کردی غلط املایی و اشکالات دستوری همه رو باهم سوتی دادم! حالا موبایلتو بگیر دستت و سوتیای منو پیامک کن تا با هم بخندیم.

سید سجاد از لاهیجان: سوتی منو داشته باشین... خونمون کسی نبود، درو باز کردم، اصلا حواسم نبود، کتونیمو از پام درآوردم، با دست برداشتمش، رفتم در یخچالو باز کردم، کتونیمو انداختم تو یخچال!! اگه مامانم می دید!

حامد از تهران: یه سوتی در سطح لالیگا... می خواستم زنگ بزنم به دوستم، اشتباهی زنگ زدم به یه پیرزنه، گوشی رو برداشته میگم: با آقا میلاد کار داشتم. میگه: ببخشید اشتباه گرفتید! منم گفتم: خواهش می کنم اشکالی نداره! من...! پیرزنه...! میلاد...!

محمد از زاهدان: سوتی داداش ما رو داشته باشید... رفتیم رستوران یه دفعه گلوش گرفت، بعد بهش آب دادم، نفسش که راست شد گفت: خدا مخترع آب رو بیامرزه وگرنه چی کار می کردم!

محمود حسینی: سوتی آقا علی رو داشته باش... می خواسته بگه نشستم، گفته: نشتم!!

مهدی رضایی از کاشمر- کندر: سوتی داداش دوستمو داشته باشید... زنگ زدم خونشون، میگم احسان هست؟ میگه احسان گفته بگو نیست! باشگاه قربون دستت کبابش برشته باشه، یه سیخ گوجه هم بذار.

 

بهزاد مجیدی از تهران :سکینه خانم، دیگر نگران نباشید! شما برای پیدا کردن کار می تونید به نیازمندی ها- قسمت جویای کار آگهی بدین. کافیست یه سری به صفحه 301 بزنید؛ اونجا کامل توضیح داده.

 

علیرضا-19 ساله از اهواز: بچه 8 سالشه از باباش گوشی هوشمند میخواد...!!  اونوقت ما 8 سالمون بــود دستمـــونو گـــاز میگرفتیم جاش بمونه شبیــه ساعــــت مچــی شه... !!!

و اما جملات امضا دار...

امید شور گشتی از نیشابور: با سلام. ما امشب شام میاییم خونتون (امضا: ستاد رعب و وحشب بین اقوام).

محمد محرابی_۱۴ساله: کاشکی می شد برای یه بارم که شده توی یه عکس، رنگی بیوفتم.( امضا: یک گورخر).

مهدی- 16 ساله: هیچ کس به اندازه ی من نمی تونه اشک آدما رو دربیاره ( امضا : پیاز قرمز).

بهرام از چم هواس-جنب گلاله : باشگاه  از ته دل دوستت دارم (امضا: بیدل دهلوی).

مجتبی- 18 ساله: بامش که نه...  اما برفش از همه بیشتر است( امضا: مرد کارتن خواب کنار خیابان).

فرزاد اکبری-20 ساله از تهران: این نصیحت رو از من بپذیر... همیشه یادتون باشه که...
مرد را به عقلش نه به ثروتش
زن را به وفایش نه به جمالش
دوست را به محبتش نه به کلامش
خانه را به آرامشش نه به اندازه اش
اتومبیل را به کاراییش نه به مدلش

مال را به برکتش و نه به مقدارش
غذا را به کیفیتش و نه به کمیتش
درس را به استادش نه به سختیش
دانشمند را به علمش نه به مدرکش
مدیر
 را به عمل کردش نه به جایگاهش
نویسنده را به باورهایش و نه به تعداد کتابهایش

سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش
شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش

جسم را به سلامتش نه به لاغریش
دل را به پاکیش نه به صاحبش قبول داشته باش و بپذیر و در انتشار آنچه خوبیست پیش قدم باش. پس این متن رو برای دوستات حتما بفرست.
 

 

اندراحوالات من و کادوی روز معلم:

حسین-20ساله از سنندج: یادمه دوم دبیرستان که بودم یه معلمی داشتیم که همیشه از کلاس بیرونم می کرد، منم روز معلم واسش یه شلوار خیلی کهنه و پاره کادو کردم و بردم!!

حسین فتحی از شهرری: امسال روز معلم به استادمون گفتیم اگه میشه برای کل کلاس بستنی بخریم، امتحان میان ترم نگیرید. قبول کرد. رفتیم جدای بستنی کیک، کادو و... هم خریدیم. خلاصه یه روز پر خاطره شد، آخر سر هم امتحانش رو گرفت . زنده باد تمامی استادید دانشکده حسابداری واحد شهرری...!

 

توحید محمدى از ارومیه: آقا طاها، به جاى قلک از بطرى خالى آب معدنى استفاده کن تا پولاتو ببینی و یا مقدار پس اندازت رو هردفعه که پول میندازی، بنویس.

 

حامد-21 ساله از قزوین: قانون پایستگی واحد... واحد ها نه از بین می روند و نه پاس می شوند؛ بلکه از ترمی به ترم دیگر انتقال میابند !

 

 

سیدهادی-19ساله از مشهد: آقا شهاب سوم ریاضی( هم رشته من) باید بهتون بگم که درسای حفظی رو موقع خوندن واسه خودت به حالت یه داستان تصور و تجسم کن، بعدش سوالاتشو با دانش خودت جواب بده و جوابتو با پاسخ معلمت مقایسه کن، چطور یه فیلم می بینی بعدش کسی درباره فیلم أزت سوال کنه سریع چکیده اش رو تعریف می کنی، درس حفظیت هم اون جوری بخون.

 

 

رضا غلامی- 23ساله از مشهد- محله بحرآباد: آهای شمایی که میگین پیامک ما چرا درج نمی شه، من خودم شخصا از موقعی که پیام نما با نفت کار می کرد واسه باشگاه پیامک دادم ولی دریغ از درج شدنش! بابا ما پیشکسوتیم خدایی نکرده!

 

حسین مقیمی از کبودرآهنگ: جمله صفحه آخر مسئول باشگاه رو... "منتظر پیامکای قشنگتون هستیم، شماره پیامکمون رو که حفظی؟!" جواب: آره باشگاه، شماره پیامکت رو که حفظ هستم هیچ، تو حافظه گوشیم هم ذخیره اش کردم، هر روز هم بهت پیامک میدم ولی نمی دونم چه مشکلی با پیامکای من داری که درجش نمی کنی؟ واقعأ چرا؟ هان؟

علی اصغر از ارومیه: بچه ها یه خبر علمی... محققان به این نتیجه رسیدن که شب رو برای ورزش کردن انتخاب نکنین، چون تو این زمان گاز دی اکسید کربن توسط درختا تو هوا منتشر می شه. تو این ساعتا اکسیژن جذبی درختا در طول روز به شکل دی اکسید کربن وارد محیط می شه. اگر قصد ورزش تو محیط باز رو دارین، ساعات اولیه صبح بهترین زمان برای این کاره، چون اکسیژن موجود تو هوا کافیه و به دلیل تردد کم وسایل نقلیه تو این ساعتا، غلظت آلاینده های هوا هم پایینه.

 

داود میرزایی از کیش: یادمه یکی از پروازی ها دوست داشت خلبان جنگنده بشه؛ هم پروازی، آیا می دونی به همراه یك صندلی اجكت(صندلی نجات خلبان هواپیمای جنگنده) چه چیزهایی وجود داره؟

1- غذا به اندازه ی سه روز 2- شكلات 3-یه كلت 4-یه كلت منور 5- یه قایق بادی مخصوص پرش در آب 6-یه قلاب ماهی گیری 7-یه دستگاه شبیه كباب پز برای طبخ غذا 8-یه پودر مخصوص كه اگه خلبان در آب سقوط كنه با ریختن اون پودر، كوسه ها دور می شن 9-بسته ی كمك های اولیه 10-چاقوی خیلی تیز كه حتی قادر به بریدن مفتول فلزیه 11-آینه برای علامت دادن در روز 12-یه تشك بادی كه اگه خلبان بالای جنگل سقوط كنه، این تشك اطراف بدنش رو می پوشونه تا به خلبان آسیبی نرسه 13-قرص تصفیه آب. هم پروازی، امیدوارم خوشت اومده باشه.

 

محسن اصغری از تهران: در خبرها خواندم که: زنی ۲۸ ساله که شهلا نام داره و دو سال از شروع زندگی مشترکش با پیروز می گذره، طی دادخواستی عجیب گفته: چون شوهرش به زودی طاس می شه میخواد ازش جدا شه. این زن گفته: من و پیروز حدود دو سال قبل با یکدیگر ازدواج کردیم. او جوان خوش تیپی بود و یکی از دلایلی که من به خواستگاری اش جواب مثبت دادم همین چهره زیبایش بود. همه چیز در زندگی مان خوب بود و همه حسرت آن را داشتند اما از یک سال قبل شوهرم به تدریج دچار ریزش مو شد. چند ماه گذشت و ریزش ادامه داشت. شوهرم را نزدیک دکتر پوست و مو که همه تعریفش را می کردند بردم اما نسخه دکتر هم نتوانست جلوی ریزش موی شوهرم را بگیرد تا این که دیگر از درمان ریزش موهایش ناامید شدم...دیگر از آن شوهر خوش تیپ خبری نبود. چهره همسرم روز به روز بدتر می شد و تقریباً جلوی سرش دیگر مویی نداشت. زندگی با چنین مردی برایم سخت بود. من دلبسته ظاهر شوهرم شده بودم اما اگر ریزش موهایش ادامه داشته باشد تا چند ماه دیگر او کاملاً طاس می شود. من تازه ۲۸ سال سن دارم و می خواهم زندگی خوبی داشته باشم. دلم نمی خواهد با شوهری طاس زندگی کنم. به همین دلیل به دادگاه آمده ام تا با به اجرا گذاشتن مهریه ام که ۸۰۰ سکه بهار آزادی است، شوهرم را وادار کنم که من را طلاق دهد. به دنبال این اظهارات قاضی به گفت وگو با این زن پرداخت تا شاید او از خواسته اش منصرف شود اما با پافشاری او بر خواسته اش مقرر شد در جلسه آینده با حضور شوهر وی به این خواسته رسیدگی شود. دوستان نظر بدید.

 

آرمان- 19ساله از بیرجند-مقداد: سلام بروبچ. یه سوال... کسی که در سن 19سالگی(خودم) کنکورشو قبول نشه، باید بره سربازی یا فرصت داره تا برای کنکور سال بعد بخونه؟؟!

 

کیوان ابهری-21 ساله از اصفهان: یه معمای ضرب المثلی دارم براتون... موشی به نام فلفلی در دشت برای خودش لانه ای درست كرد و خیالش راحت بود كه زمستان را به خوبی سپری می كند. یك روز گاوی برای علف خوردن به دشت آمد و روی لانه آقا موشه نشست. موش از آقای گاو خواهش كرد كه از روی لانه اش بلند شود تا خراب نشود . ولی گاو هیچ توجهی نكرد و گفت : ” تو نیم وجبی به من دستور می دهی كه از اینجا بلند شوم . می دانی من كی هستم ، می دانی من چقدر قوی و پر زورم ، حالا برو پی كارت و بگذار استراحت كنم . “ موش هرچه خواهش كرد فایده ای نداشت. بعد موش یكدفعه رفت روی سر آقای گاو و یك گاز محكم از گوشش گرفت. گاو از جایش بلند شد و شروع به تكان دادن سرش كرد . ولی موش روی زمین پرید و در یك سوراخ پنهان شد و گاو نتوانست كاری كند. وقتی گاو دوباره خوابش برد ، موش دم گاو را گاز گرفت و روی درخت پرید .‌گاو از درد بیدار شد  سعی كرد كه بالا بپرد و موش را بگیرد تا ادبش كند ولی دستش به او نمی رسید . موش گفت : ” اگه بازم روی لونه من بخوابی ، گازت می گیرم ." گاو دید ، چاره ای ندارد جز اینكه  از آنجا برود و جای دیگری بخوابد . سپس گاو پیش خودش گفت :...  به نظرتون گاو چی گفت که الان هم جمله اش یه ضرب المثل معروف شده؟ منتظر جواب باهوشا هستم.

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3166
  • کل نظرات : 861
  • افراد آنلاین : 212
  • تعداد اعضا : 2212
  • آی پی امروز : 569
  • آی پی دیروز : 442
  • بازدید امروز : 145,506
  • باردید دیروز : 145,039
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 530,058
  • بازدید ماه : 530,058
  • بازدید سال : 1,518,612
  • بازدید کلی : 14,797,733
  • کدهای اختصاصی